من و عشق زیبایم

می نویسم از "منی" که قبل او بودم و "منی" که در کنار او هستم

من و عشق زیبایم

می نویسم از "منی" که قبل او بودم و "منی" که در کنار او هستم

شروع میکنم با توکل به او

سلام. خب تو پست قبل از انگیزه کلی نوشتنم در اینجا که گفتم،بذارید اولین پست رو هم بذارم تا خودم و شما دستمون بیاد که اینجا قراره از چی بگیم و بشنویم؟

راستش من قبل ازدواج تجربه خاصی درمورد نحوه برخورد با همسرم نداشتم. چیزای کلی درباره ازدواج شنیده بودم و خودم در زندگی اطرافیانم دیده بودم اما الان هرچی که بیشتر میگذره بیشتر متوجه یه سری چیزا میشم،چیزایی که قبلا هم تو کتاب زندگیم بودن اما برام پررنگ نبودن،اما بعد ازدواج انگار خدای عزیزم خودش با یه خودکار رنگی،زیرشون خط پررنگ کشیده که وقت خوندنشون حواسم بهشون بیشتر باشه...

سعی خودمو میکنم اینجا شعار ندم،پس اگر دیدید یه حرف به نظرتون کلیشه ای بود بدونید اون کلیشه برای من تبدیل به واقعیت شده،یعنی سعی خودمو کردم که از حالت شعاری و مجازی بیارمش تو دنیای واقعی. جایی که خودم توش نفس میکشم و زندگی میکنم.

نمیدونم ازکجا شروع کنم،اما بذارید از همون اول بگم... همون اولی که شاید خیلی هامون توش گیر کردیم... مراسم شیرین عروسی!

مراسمی که خیلی هامون پاکی و قداستی رو که باید داشته باشه ازش گرفتیم با افکار اشتباهمون... فکرای اشتباهی که شاید همون اول زندگی باعث بحث های بیخودی بین خیلی از زوج های جوون بشه... بحث هایی که همه مون کم و بیش باهاش روبرو بودیم و دعواهای پیرامونش رو هم دیدیم...

توقعات بیش از حد خانواده ها در برگزاری مراسم و یا توقع بیش از حد خود ما دخترها که گاهی کمر مردها رو میشکنه...

من خدا رو شکر پایه زندگیمو از همون اول بر این گذاشتم که قناعت پیشه کنم. گرچه گاهی وقتا برام سخت هم بود...

البته تو این چند وقت مورد خیلی خاصی پیش نیومده(اونم دلیلش اینه که هنوز بحث شیرین جهیزیه خریدن وسط نیومده!!) ولی تو همون مواردی هم که بوده سعی خودمو کردم قانع باشم...

مثلا در برگزاری مراسمم تصمیم دارم از تشریفات الکی که فقط باعث اسراف و حسرت بقیه میشه جلوگیری کنم... نمیخوام کسایی که میان مراسم من خدانکرده حسرت به دل بمونن که این چه مراسمی بود و جوونا از ازدواج ناامید شن که آقا ما که این همه پول نداریم پس پا پیش نمیذاریم... ما اگر ادعای دین و ایمان داریم،این ادعا باید در سراسر اعمالمون دیده بشه،باید در کارهامون الگو باشیم برای بقیه،باید شیرینی دین رو به هر نحوی که شده به بقیه نشون بدیم... نشون بدیم که بدون اسراف و تشریفات هم میشه مراسم خوبی برگزار کرد که "خدا + همه مهمون ها" ازش راضی باشن...

باید منطقی بود،خوشی به چه قیمت؟ به قیمت سوزاندن دل دیگران؟ به قیمت اسراف؟؟؟ هرچیزی در حد اعتدال،نه کم و نه زیاد. غذا چند مدل و دسر و پیش غذا و نمیدونم این جور رسم هایی که ما خودمون به مراسم هامون سنجاق کردیم... بریزیم دور این رسم های غلط رو.

و اما در مورد نحوه برگزاری مراسم هم حرف هایی دارم که انشاءالله در پست بعدی خواهم گفت.

فعلا بااجازه.التماس دعا.

امروز 17 اردیبهشت،اولین روز تأسیس این وب،دقیقا یادمه،یه امتحان سخت داشتم همون روز،بعد امتحان تو خوابگاه،روی تختم... مشغول ساختن وب و نوشتن اولین پست هاش...!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.