من و عشق زیبایم

می نویسم از "منی" که قبل او بودم و "منی" که در کنار او هستم

من و عشق زیبایم

می نویسم از "منی" که قبل او بودم و "منی" که در کنار او هستم

یکی از ایده آل های من...

نمیدونم این اعتقاد و فکری که من دارم اشتباهه یا نه؟ اما من تا قبل ازدواجم همیشه اینطور فکر میکردم که زن و شوهر،بهترین یار و یاور هم تو همه کاراشون هستند،اصلا به نظر من اصل ازدواج برای اینه که دو نفر در کنار هم به تکامل برسند و وقتی که پیوند مقدسی به نام ازدواج بین دو نفر ایجاد میشه،این پیوند ایجاب میکنه که دو نفر،همه کاراشون ،خوشی هاشون، غم هاشون،دردهاشون و همه و همه چی شون برای هم بشه.

نمیدونم شاید این فکر،فکر اشتباهیه اما از نظر من اون زوجی خوشبخت و مورد رضایت خداوند هستند که همه کارای زندگیشون، از همون اول صبح که از خواب بیدار میشن تا آخر شب، با معیار رضایت خداوند سنجیده بشه. البته این چیزی نیست که مختص یه زوج باشه، اما خب از نظر من ازدواج مسهل این امر میشه. (منظورم بیشتر در کنار هم بودنه،یعنی حتی خودسازی هم در کنار هم و دوشادوش هم باشه.نه تنهایی)

بزرگترین ایده آل زندگی من اینه که هرکاری که میخوام انجام بدم یا به عکس،هرکاری که همسرم میخواد انجام بده، یه محکی قبلش زده بشه، و اونم اینکه آیا رضایت خدا در این کار هست یا نه؟ اما خب بالاخره همه ما انسانیم و ممکن الخطا. نمیتونیم همیشه و هرلحظه تمام کارامون رو با این خط کش،صاف کنیم. و اینجاست که وظیفه زوجین در قبال هم آشکار میشه.

این معیار قرار دادن رضایت خدا خیلی خیلی کار سختیه. یک لحظه به این فکر کنید که شما قراره از صبح علی الطلوع،کوچکترین کارهاتون رو زیر ذره بین خدا ببرید و اگر از فیلتر خشنودی خدا رد شد،اونوقت انجام بدید! پس خواسته دل تون یا خواسته دیگران و یا حتی خواسته همسرتون در اولویت های بعدی قرار داره!!

حالا اگه من و همسرم این نکته رو هرجا که طرف مقابلمون از یاد برد مهربانانه به هم یادآوری کنیم،فکرشو بکنید چقدر زندگی مون شیرین میشه!!!

مصداق نمیارم چون بحث خیلی طولانی میشه. این حرفا رو گفتم چون قراره در آینده نزدیک این وبلاگ برای همسرم هم رونمایی بشه!!!                                               

                          (همسرم!!)                       (من!!)

شاید بعضی حرفا رو نتونم حضوری بهش بگم یا شاید نتونم منظورمو دقیق بهش بفهمونم،پس اینجا از فرصتی که دارم سوء استفاده میکنم و حرفامو می زنم....!!!

دوست دارم نظر شما ها رو هم بدونم... پس خواهشا خواننده خاموش نباشید لطفا!!!

امشب 13 خرداد،امروز تولد دوستم بود،اما وقت نکردم براش هدیه بخرم! آخه باید برا امتحانام میخوندم،حتی وقت نشد باهم بریم بیرون!! اما از دلش درمیارم!!!

نظرات 2 + ارسال نظر
ღ بانـو ღ سه‌شنبه 13 خرداد 1393 ساعت 23:07 http://mashghhayam.blogfa.com/

ممنونم عزیزم .... تو خیلی بهم لطف داری من اون اش دهن سوزی نیستم که به نظر میام ... منم دوست دارم
ان شاءالله روزی بتونیم همو ببینیم ... دنیا کوچیکه خدا رو چه دیدی ...
قوربونت ممنون بابت دعای زیبات عزیزم

ღ بانـو ღ سه‌شنبه 13 خرداد 1393 ساعت 20:35 http://mashghhayam.blogfa.com/

باتمام وجودم درک میکنم چی میگی .... چون تو این چند ماهی که دارم سعی میکنم خودسازی کنم و همون کاری گفتی انجام بدم یعنی از صبح تا شب کارم و رفتارم از فیلتر رضایت خدا رد بشه دقیقامیفهمم تنهایی چقدر سخته ... امان از دست انسان فراموشکار ... خیلی سخته ... حداقل برای من که لینطور بود و هنوز نتونستم موفق بشم
ذهنیتت نه تنها غلط نیست بلکه فوق العاده است ... راستش زندگی رویایی درون ذهن منم یه همیچین ویژگی رو داره امیدوارم خدا همسری رو سر راهم قرار بده که تو ادامه راه بهم کمک کنه و باهم برای رضای خدا تلاش کنیم ..
همسر یعنیی همسفر تا بهشت ... یعنی کمک به هم در بندگی و کمک به هم تا مقصد اصلی یعنی خود خود خدا و ان شاءالله بهشت برین ...
ان شاءالله که تا سر منزل نهایی یار و همراه و پشت و پناه هم باشد و خوشبخت و سلامت ...
فکر کنم همسرت بادیدن این وب وخوندن ایدئولوژی هات بیش از پیش به انتخابش و لطف خدا بهش ایمان بیاره که همسری چون تو رو قسمتش کرده

سلام عزیز دلم.خوشحالم که حداقل تو درکم میکنی. راستش بعضی وقتا فکر میکنم که من خیلی رویایی فکر میکنم! اما خب خیلی دوست دارم به این ایده آل ها برسم. همسرم هم با ویژگی هایی که ازش سراغ دارم و با همین شناخت سه ماهه،به نظرم پتانسیل چنین کمکی رو داره،بازم تا خدا چی بخواد،اگه این روحیه من تغییر نکنه و خدا همیشه کنارم باشه و کمکم کنه. انشاءالله.
برات از صمیم قلبم دعا میکنم که همسری با ایمان و با اخلاق مثل خودت نصیبت کنه...دوست دارم...
کاش میشد ببینمت بانو. کم پیدا میکنم کسایی رو که مثل خودم فکر میکنند!!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.