من و عشق زیبایم

می نویسم از "منی" که قبل او بودم و "منی" که در کنار او هستم

من و عشق زیبایم

می نویسم از "منی" که قبل او بودم و "منی" که در کنار او هستم

امید... رمز حیات من...

من به نظر خودم آدم عجیبی هستم. بالاخره هر آدمی مشکلات و نواقصی تو زندگیش داره... و خیلی مهمه که در جهت رفع کردنشون باشه. نمیدونم چرا قبل ازدواج این اراده ای رو که الان دارم رو نداشتم... میدونستم خیلی از رفتارهام اشتباهه اما نیرویی که منو پایدار نگه داره برای خوب شدن و خوب موندن، نبود... اما تو همین چند ماهی که ازدواج کردم خودم تغییرات فاحشم رو حس میکنم...

این تابستون و به خصوص ماه مبارک رمضان،برای من تلنگر خیلی خوبی بود... من آدم برون گرایی ام ولی درمورد مشکلاتم ترجیح میدم خودم تنهایی فکر کنم و به نتیجه برسم... یعنی تو این یه مورد درون گرام... تقریبا اواسط ماه رمضان حالم خیلی بد بود... یه مشکلی داشتم که البته به کسی هم نگفتم(به جز همسرم که با کنجکاوی زیادش از زیر زبونم حرف کشید)... خیلی ناامیدم کرده بود... اما هرطور بود وقتی دیدم هیچکس نمیتونه مشکلمو حل کنه و این خودم هستم که باید خودم رو با شرایط موجود وفق بدم و درواقع خودم رو با محیط دور و برم سازگار کنم،اونوقت بود که انگار دوباره امیدوار شدم...

با یه انگیزه مضاعف و روحیه خیلی بهتر، نسبت به قبل، دوباره شروع کردم... نمیتونم مشکلم رو اینجا بگم اما راه حلی که براش پیدا کردم احترام متقابل بود... احترام، احترام میاره و محبت، محبت... تمام رفتارهایی که ما از اطرافیانمون می بینیم بازخورد رفتار خودمون هست... پس باید خوب برخورد کرد و خوب بود تا عکس العمل خوبی هم در محیط اطراف دید...

الان تو این برهه از زمان خودم رو در حال پیشرفت ارزیابی میکنم و این رو مدیون مسئولیت پذیری هستم که متأهلی به من داده...

الان بیشتر به این فکر میکنم که تک تک برخورد های من و تک تک عادت های من، در رفتار و عادت های آینده بچه هام تأثیرگذار هستن و باید بیشتر مواظب رفتار خودم باشم... این امید به آینده زندگیم و علی الخصوص بچه هام، خیلی منو مصمم تر کرده برای خوب زندگی کردن و رفع مشکلاتم...

نمیدونم چرا خیلی ها مثل من فکر نمیکنن! اما هرچی به دور و برم نگاه میکنم کمتر کسی رو میبینم که انعطاف پذیری رو با این شدت من داشته باشه!!

خدا رو بابت این روزهام شکر میکنم... بابت این حال خوبم... بابت این همه نعمت و رحمت و مشکلی که دور و برم هست...

چقدر خوبه که ما آدمها همه سختی هامون رو با دید قشنگ تری ببینیم... با این نگاه که اگر انسان تو این دنیا سختی نکشه بزرگ نمیشه... باید بزرگ بود تا به خدا نزدیک تر شد...

این نگاه منو تو سختی هام آروم میکنه... حس رضایت خدا و امام زمان از من و همسرم...


امروز 10 مرداد،یکی از روزهای امیدواری من... یکی از آرزوهای بزرگم رضایت پدر و مادرم از منه... انشاءالله که بهش برسم...