من و عشق زیبایم

می نویسم از "منی" که قبل او بودم و "منی" که در کنار او هستم

من و عشق زیبایم

می نویسم از "منی" که قبل او بودم و "منی" که در کنار او هستم

از مو باریک تر...

تو پست قبلی یه چیزی گفتم که کارمو خیلی سخت کرده!! در نظر گرفتن رضایت خدا در هر لحظه و هرمکان،واقعا کار سختیه...

اگه بخوای رعایت کنی امتحانای بزرگی رو باید پشت سر بذاری!! همین امشب یه نمونه اش برام پیش اومد... یه مورد خرید هست که اگه قبول کنم و اون چیزی رو که میخوام، بخرم احتمال زیاد اسراف کردم!!

الان منطق و عقل و خرد،همه دست در دست هم که من اون چیزی رو که دوست دارم نخرم!! اما دل و احساس و هوس دست در دست هم که بخرم! آخه تا الان عادت نکردم که در مورد چیزایی که دوست دارم بخرم حتما به این فکر کنم که آیا لازمه چنین چیزی رو بخرم یانه؟ معمولا خواستم و اکثرا خریدم! که این البته رفتار اشتباهیه. کم کم سعی دارم درستش کنم. (البته همسر عزیز بنده هم،هم دست با عقل منه! و مخالف با این خرید،(البته خب خرید برای خودشه) و من به خاطر همین چیزاشه که دوسش دارم. در عین حال که  دوست داره دل منو بدست بیاره،وقتی پای حرف خدا و حکم خدا وسط میاد، احساسشو درگیر نمی کنه)

حالا اینکه این وسط کی برنده میشه خدا می دونه!! چقدر تو مسیر خدا زندگی کردن و حرکت کردن سخته،و البته شیرین. دوست دارم به جایی برسم که اون چیزی رو که عقلم دستور میده،دلم هم با کمال میل،قبول کنه. یعنی دوست دارم به جایی برسم که علایقم جهت داشته باشن و اون جهت هم جهت خدایی باشه.

خدا شاهده که این حرفها و دل نوشته ها همیشه آرزوی من بودن،خود خدا لطف کرده تا به الان که دارم می نویسم،به خیلی از این ارزوهام رسیدم و بابت همه شون شکرگزاری میکنم اما خب نمیدونم کی میتونم هوای نفسمو کامل،زیر پام له کنم!

حتما شما هم شنیدید که میگن پل صراط رو تو همین دنیا با اعمالمون می سازیم. حالا دارم می فهمم که چرا میگن پل صراط از مو هم نازک تره. و راه رفتن روش چقدر سخت...!

امشب،13 خرداد،فردا قراره همو ببینیم،برای فرجه امتحانام پیش همیم...!(البته فقط 3 روز!)

یکی از ایده آل های من...

نمیدونم این اعتقاد و فکری که من دارم اشتباهه یا نه؟ اما من تا قبل ازدواجم همیشه اینطور فکر میکردم که زن و شوهر،بهترین یار و یاور هم تو همه کاراشون هستند،اصلا به نظر من اصل ازدواج برای اینه که دو نفر در کنار هم به تکامل برسند و وقتی که پیوند مقدسی به نام ازدواج بین دو نفر ایجاد میشه،این پیوند ایجاب میکنه که دو نفر،همه کاراشون ،خوشی هاشون، غم هاشون،دردهاشون و همه و همه چی شون برای هم بشه.

نمیدونم شاید این فکر،فکر اشتباهیه اما از نظر من اون زوجی خوشبخت و مورد رضایت خداوند هستند که همه کارای زندگیشون، از همون اول صبح که از خواب بیدار میشن تا آخر شب، با معیار رضایت خداوند سنجیده بشه. البته این چیزی نیست که مختص یه زوج باشه، اما خب از نظر من ازدواج مسهل این امر میشه. (منظورم بیشتر در کنار هم بودنه،یعنی حتی خودسازی هم در کنار هم و دوشادوش هم باشه.نه تنهایی)

بزرگترین ایده آل زندگی من اینه که هرکاری که میخوام انجام بدم یا به عکس،هرکاری که همسرم میخواد انجام بده، یه محکی قبلش زده بشه، و اونم اینکه آیا رضایت خدا در این کار هست یا نه؟ اما خب بالاخره همه ما انسانیم و ممکن الخطا. نمیتونیم همیشه و هرلحظه تمام کارامون رو با این خط کش،صاف کنیم. و اینجاست که وظیفه زوجین در قبال هم آشکار میشه.

این معیار قرار دادن رضایت خدا خیلی خیلی کار سختیه. یک لحظه به این فکر کنید که شما قراره از صبح علی الطلوع،کوچکترین کارهاتون رو زیر ذره بین خدا ببرید و اگر از فیلتر خشنودی خدا رد شد،اونوقت انجام بدید! پس خواسته دل تون یا خواسته دیگران و یا حتی خواسته همسرتون در اولویت های بعدی قرار داره!!

حالا اگه من و همسرم این نکته رو هرجا که طرف مقابلمون از یاد برد مهربانانه به هم یادآوری کنیم،فکرشو بکنید چقدر زندگی مون شیرین میشه!!!

مصداق نمیارم چون بحث خیلی طولانی میشه. این حرفا رو گفتم چون قراره در آینده نزدیک این وبلاگ برای همسرم هم رونمایی بشه!!!                                               

                          (همسرم!!)                       (من!!)

شاید بعضی حرفا رو نتونم حضوری بهش بگم یا شاید نتونم منظورمو دقیق بهش بفهمونم،پس اینجا از فرصتی که دارم سوء استفاده میکنم و حرفامو می زنم....!!!

دوست دارم نظر شما ها رو هم بدونم... پس خواهشا خواننده خاموش نباشید لطفا!!!

امشب 13 خرداد،امروز تولد دوستم بود،اما وقت نکردم براش هدیه بخرم! آخه باید برا امتحانام میخوندم،حتی وقت نشد باهم بریم بیرون!! اما از دلش درمیارم!!!

اندر محاسن ازدواج...

 سلام.

پدرم یه زمانی یه جمله ای رو به من گفت که ازون موقع مونده تو ذهنم و اگه یه روزی امکانش باشه به نظرم باید این جمله رو با آب طلا قاب کرد. اون جمله این بود که "اگر یه زمان دیدی کسی راجع به تو ذهنیت خوبی داره حتی اگر هم اون ویژگی های خوب رو نداری سعی کن در خودت ایجاد کنی و ذهنیت خوب طرف مقابلتو از بین نبری." البته تا جایی که یادمه فکر میکنم این جمله به نقل از امام علی(ع) بود.

شاید بپرسید غرض از آوردن این جمله این جا چی بود؟ میخوام سر این بحث رو باز کنم که همه ما یه سری نقاط ضعف در زندگیمون داریم. هرکسی به نحوی و در مکانی و زمانی. اما مهم اینه که بعضی وقت ها یا خودمون یا بقیه از این نقاط ضعف اذیت میشیم. مثلا حساسیت های بیجا،زود رنجی های بیش از حد، غرور کاذب و... .

یکی از محاسن ازدواج در رفع این مشکلاته. ببینید شما وقتی ازدواج میکنید با یه آدم جدید روبرو هستید که هیچ ذهنیتی از شما نداره و کوچکترین برخوردهای شما،چه خوب و چه بد،ذهنیت اولیه اون رو شکل میده. حالا اگر سعی کنید بعضی از مشکلات اخلاقی تون رو حداقل در برخورد با همسرتون کنار بذارید،این خیلی کمکتون میکنه تا بتونید کم کم ضایعات اخلاقی رو از وجودتون محو کنید.

مثلا زودرنجی بخصوص در خانوم ها! یکی از مشکلات عمده است که ممکنه همون اوایل ازدواج به دلیل شناخت ناکافی از آقایون یا به هردلیل دیگه زیاد بروز کنه. من هم متأسفانه دچار این مشکل بودم. سر هر حرف کوچیک یا بزرگی ناراحت شدن واقعا آزار دهنده است. اما چون تو روزای اول همسرم یه تصویر خوب تو ذهنش از من داشت خدا رو شکر تنها مشکل منو همین زود رنجی من می دید و دوست داشت این مشکل هم برطرف شه تا همسرش بشه بی عیب ترین و بهترین همسر دنیا!

شاید قبل ازدواج رفع این مشکل برای من خیلی سخت یا حتی ناممکن بود چون به نظر خودم مشکل زیاد داشتم و رفع کردن هرکدومشون به تنهایی و بدون انگیزه و تشویق برام سخت بود. اما وقتی دیدم همسرم تنها عیب منو همین می دونه و دلسوزانه در صدد رفع این مشکله و راه حل های مختلفی به من پیشنهاد میده،خب انگیزه ام برای رفع این مشکلم بیشتر شد و خدا رو شکر با هر سختی بود تا حدی این مشکلو رفع کردم(راه خاصی استفاده نکردم اما خب اگه خواستید براتون میگم چیکار کردم!!)

این یه مورد کوچیک بود اما در بقیه موارد هم به همین شکل هست،یعنی وقتی شما سعی میکنید با همسرتون خیلی خوب و مهربون و بی عیب رفتار کنید خود به خود اگر یکی از عیوبتون هم در زندگی پیدا بشه که باعث آزار و اذیت شما و همسرتون باشه سعی خواهید کرد اون " یه دونه" مشکلو حل کنید تا روابط عاشقانه و قشنگ شما و همسرتون رو به هم نزنه،همیشه از کم باید شروع کرد. و البته سعی کنید در برخورد های اول با همسرتون خیلی خوب و صمیمانه و بزرگانه برخورد کنید. اخلاقیات بچه گانه رو باید بعد ازدواج دور ریخت.

امروز 12 خرداد،یکی از روزهای خوب خدا،سخت درگیر درس خوندن! امیدوار به دیدن همسر گرامی در آخر هفته!!

غرور، خوب است یا بد؟!!

سلام. همه ما شنیدیم که مردها غرور خاصی دارند که اگر به هردلیلی توسط همسرشون یا هرکس دیگه ای شکسته بشه،واویلا!! 

منم اینو شنیده بودم اما خب از وقتی ازدواج کردم بیشتر به این قضیه واقف شدم. واقعا همینطوره،غرور یک مرد تا حد امکان نباید شکسته بشه. یه جا خوندم که هر زمان که بحثی بین شما و همسرتون پیش اومد که باعث ناراحتی بین شما شد،سعی کنید شما(یعنی خانوم) برای عذرخواهی پیش قدم بشید.

شاید این حرف در نگاه اول به ضرر ما خانوم ها باشه،اما وقتی واقع بینانه فکر کنیم می بینیم شخصیت ما خانوم ها طوری هست که معذرت خواهی رو برای خودمون یه غول بزرگ نمیدونیم که اگر این کارو بکنیم تمام غرور و ابهتمون پیش همسرمون از بین میره و دیگه هیچی!! اما خداییش این کار برای مردا خیلی سنگینه! من خودم به عینه دیدم،درسته که به ظاهر از ما عذرخواهی میکنند اما در باطن خدا میدونه چقدر احساس کوچیکی از این کار بهشون دست میده!!

نمیگم مردا نباید هیچوقت عذرخواهی کنند تا یه وقت غرورشون نشکنه اما میگم همیشه منتظر این نباشیم که در بحث هایی که بینمون اتفاق میفته کسی که اول برای بخشش پا پیش میذاره همسرمون باشه،خودمون هم پیش قدم شیم. بهش بگیم که اگر اشتباه از طرف ما بوده که ازش عذرخواهی میکنیم و اگر اشتباه ازاون بوده فقط کافیه اشتباهشو بفهمه و ما نیازمند این نیستیم که همیشه حتما از ما عذرخواهی کنه! بلکه فقط برای ما فهمیدن اشتباهش مهمه.(البته بعضی وقتا فقط عذرخواهیه که دل ما خانوما رو آروم میکنه!!)

البته بحث غرور برای مردها فقط منتهی به عذرخواهی نمیشه،بلکه مردها اصولا دوست نمی دارند که غرورشون تحت هیچ شرایطی جریحه دار شه! البته حق هم دارند و شخصیتشون اینطوری هست و این ما خانوم ها هستیم که باید به این نکته توجه کنیم و برای خوب زندگی کردنمون همیشه یادمون باشه که آقامون رو در اوج ببینیم و طوری باهاش برخورد کنیم که دیگران هم همین نظر رو داشته باشند.

در تصمیم گیری ها همیشه از همسرمون مشورت بگیریم و اونو در تمام تصمیمات زندگی مون شریک بدونیم. اگر جایی اشتباهی ازش سر میزنه خیلی مهربانانه و دلسوزانه بهش تذکر بدیم و تا حد امکان از برخورد اشتباه جلوی جمع با همسرمون خود داری کنیم.

این ها فقط بخشی از نحوه برخورد با همسر هست که من تا به امروز بهشون رسیدم. البته همه حرفام اینا نبود ولی بخشی از چرکنویس حرفهای پراکنده ذهنم بود...!

امروز 10 خرداد،تا امروز صبح پیش آقایی خودم بودم...! خیلی خوش گذشت...!